مساله مهم دیگری که کمتر درباره آن افشاگری شده قضیه ربات بافی فرش است. یعنی با دستگاه فرش می بافند و بعد رفوگری را می گمارند تا چند گره کج و معوج روی قالی بیندازد تا کمتر بتوان به هویت آن پی برد که دستی نیست.
مجله اطلاعات هفتگی/ گزارش اختصاصی/ چهارشنبه 7 شهریور 1403
گزارش: هومن ظریف
چندی پیش راننده یک خودروی اینترنتی در تهران درباره فرآیند جمع آوری و خرید قالیهای دست دوم و بارگیری به مقصد تبریز، سپس صادرات قالیهای رفو شده به جمهوری آذربایجان و افغانستان، سخنان تکان دهنده ای بیان کرد که انگار زالویی پنهانی هویت و فرهنگ قالی ایرانی را می مکد. این مساله، باعث شد کم و کیف ماجرا را از زبان چند نوباف و رفوگر و پژوهشگر صنعت هنر قالی جویا شویم. در جریان این گفت و شنیدها، برخی از فعالان قالی، گرانی، تحریم و انفعال را از دلایل رکود قالی می دانستند، اما برخی راهکارهای جالبی برای برون رفت از شرایط بازار کساد قالی بیان کردند...
آقای امید بنام، شما به عنوان یک طراح و پژوهشگر قالی در کشور، معضل رکود هنر _ صنعت قالی را چطور ارزیابی می کنید؟
آمارها خود بیانگر فاجعه است. از اقتصاد ارزآور صادرات قالی در حدود 2 میلیارد دلار در دهه هفتاد، این روزها به زیر 40 میلیون دلار صادرات قالی رسیده ایم.
چه عواملی باعث رکود صادرات شده است؟
نخستین مساله، رخوت متولی قالی است. آقای پزشکیان اخیراً گویا گفته اند هیچ خیانتی بالاتر از سپردن کار به افراد کارنابلد نیست. حالا من از واژه خیانت استفاده نمی کنم، ولی وقتی مسئولیت به خاطر بده بستانها توزیع می شود، فردی از هلال احمر، بر کرسی ریاست مرکز ملی فرش می نشیند. او حتی اگر بخواهد هم نمی تواند ظرایف مدیریت قالی در داخل و خارج را درک کند. نتیجه اش می شود شرایط امروز که هند، پاکستان، نپال و ترکیه از ما پیشی بگیرند و ایران در پله ششم صادرات فرش دستباف دنیا قرار گیرد. قبلاً شاهد بودیم که 4 میلیون نفر در روستاها پای دار قالی کار می کردند ولي الان همه بیکار شده و به حاشیه شهرهای بزرگ کوچ کرده اند و به مشاغل خرد دیگری روی آورده اند. حتی با بیکاری این افراد، فضا برای بزه اجتماعی هم فراهم می شود.
کافی است از اداره زندانها آمار بخواهید. آنها با افتخار می گویند کارگاههای قالی بافی در زندان برای اشتغال زندانیان دایر کرده ایم. کسی نمی پرسد چرا قالیبافی در زندانهای ما پررونق تر است؟ اصلاً چرا باید یک هنرمند در زندان قالی ببافد؟! البته مدتی هم هست که از سال 90 - 89 در سایت مرکز ملی فرش، اثری از آمار صادرات فرش دیده نمی شود. جدیداً کل سایت مرکز ملی فرش ایران(www.incc.ir) بالا نمی آید. گویا هیچ نظارتی نیست و متولیان فرش ملی ما در زمانه هوشیاری همسایگان به ویژه ترکیه، در غفلت به سر می برند.
ترکیه چه کاری در این زمینه کرده است؟
ترکیه خودش در قالیبافی، تاریخچه ای داشته است. تا همین 75سال پیش که قالی پازیریک پیدا نشده بود ردپای تاریخ قالی در دوره سلجوقیان به قونیه می رسید. البته اکثر کارشناسان باز هم قائل هستند که قدمت قالی ایران بیشتر است. اما در ترکیه قالی به عنوان یک هویت ملی و جهانی مدنظر دولت است. در شهرهای متنوع ترکیه سبکهای مختلف قالی مورد ارزیابی و حمایت مرکز است. تاریخ به یاد می آورد که در دوران کوچ هنرمندان در دوره صفویه پس از جنگ چالدران به خاطر روحیه هنرمند ستیزی حاکم در ایران، نگارگران و طراحان قالی به هند و ترکیه مهاجرت کردند. در دوره پهلوی اول هم چنین اتفاقی افتاد. مثلاً حسین طاهرزاده بهزاد به ترکیه رفت ولی برگشت و موسسه قالی و موزه هنرهای ملی تاسیس کرد، ولی باز هم در اواخر عمر از ایران رفت. بعد از انقلاب هم برخی هنرمندان به ترکیه رفتند. بر این اساس، دستش پر بود و کار کردند اما در 20 سال اخیر با برنامه ریزی روی هنر قالی کار می کنند. همچنان که ترکیه از کشور ما طراح و قالیباف می برد، اما ما در چند سال اخیر چه کردیم؟! شاید باور نکنید ما ورود قالیهای دست دوم و ترمیمی را به کشور ممنوع کردیم! این فاجعه مدیریتی است! ما این فرصت را برای ترکیه ایجاد کردیم که سوله های بزرگی در ازمیر و استانبول بزنند و رفوگران ایرانی را با دستمزد خوب و رفاه خدماتی در اختیار بگیرند. رفوگران ما چرا باید در ترکیه قالیهای نفیس جهان را ترمیم کنند؟! هیچ فکر نکرده اند که با این کار و اقدام غیرعلمی و نسنجیده، تمامی فنون رفوگری با دست خودمان به آن سوی مرز به بهای مفت منتقل می شود؟
بازار فرش ایران از چه مواردی رنج می برد؟
شما اگر به کف بازار بروید ملاحظه خواهید کرد که چه در بازار فرش تهران و چه در مشهد، چقدر قالیهای افغانستان و پاکستان به صورت قاچاق وارد شده و به نام قالی ترکمن فروخته می شود. در بازار فرش تبریز این تخلف کمتر انجام می شود، چون عرق و تعصب خریداران و شناخت آنها از سبک قالی خوی و تبریز و دیگر شهرها جلوی گسترش این تخلف را گرفته است. اما در بقیه مناطق این طور نیست متاسفانه!
با ربات فرش می بافند؟
مسائل مربوط به هنر _ صنعت قالی یکی دو تا نیست. اول باید تخلفات ردیابی و معرفی شود بعد در گام بعدی درصدد رفع آن برآییم. مساله مهم دیگری که کمتر درباره آن افشاگری شده قضیه ربات بافی فرش است. یعنی با دستگاه فرش می بافند و بعد رفوگری را می گمارند تا چند گره کج و معوج روی قالی بیندازد تا کمتر بتوان به هویت آن پی برد که دستی نیست. یعنی باید کارشناس خیلی دقیق و خیلی خبره باشد تا بتواند تفاوت فرش رباتی را با فرش دستباف پیدا کند. مساله اینجاست برخی فروشندگان، ربات بافی را به اسم دستبافت می فروشند. طی چند ماه اخیر در جلساتی در آذربایجان شرقی، نامه هایی نوشته شده است که قطعاً کسانی که این کار را می کنند از اتحادیه فرش ماشینی پروانه بگیرند و در فاکتور فروش هم قید شود که با ربات ساخته شده است. اما تاکنون این مهم انجام نشده است و بازار و کارشناسان و متولیان روی قضیه حساسیت نشان نداده اند. چرا که افرادی که ذی نفع هستند این مساله را جدی نمی گیرند و هر چقدر این مساله ربات بافی دیرتر افشا شود، اعتبار قالی ایران در دنیا تنزل پیدا خواهد کرد.
یعنی همان بلایی که سر زعفران آمد؟
دقیقاً. ببینید درباره قالی، دو جلد کتاب اسنادی از صنعت فرش ایران است که پر از اسنادی از فرش دستباف در گذر زمان مي باشد. ما وقتی به این اسناد نگاه می کنیم مشاهده می کنیم 80 درصد شکوائیه های قالی فروشها در دوره پهلوی اول و دوم این است که چرا در این صنعت از رنگ شیمیایی استفاده می شود و بعد در گذر زمان رنگرزی گیاهی به شیمیایی تبدیل شد. تازه رنگهای شیمیایی آن زمان از آلمان و سوئیس می آمد که ثبات رنگ آن زبانزد بود. در صورتی که الان 4 سال است که رنگهای قالی درجه 4 یا 5 است. کاهش کیفیت پشم از یک طرف و کاهش کیفیت رنگ وارداتی از طرف دیگر باعث خواهد شد که آیندگان بر غفلت و کوتاهی ما خرده بگیرند. خواهند گفت چرا ما تیشه به فرهنگ و هنر مملکت زده ایم! وقتی مساله فرش ربات باف ایرانی هم رسانه ای شود همه ضرر می کنند.
چرا این اتفاقها در دهه های اخیر رخ داده؟
عرق ملی در زمان قدیم حتی تا دهه 50 و 60 و 70 بالا بود. در زمان جنگ اگر یک قالیباف در جبهه مشغول دفاع بود یک قالیباف هم در پشت جبهه مشغول ارزآوری بود. من زمانی که بچه بودم با پدرم که طراح قالی است به کارگاه های متعدد می رفتیم خوب یادم است که چه قالی های زیبایی در اطراف تبریز بافته می شد. چه کارگاههای متعددی کار می شد. چه کنفرانس های مهمی درباره قالی برگزار می شد. اما الان صادرات قالی ایران به زیر 40 میلیون دلار رسیده است! چون خانواده ها به خاطر مشکلات و رفع موانع، در نسل دوم و سوم، تغییر کاربری می دهند و برند خانوادگی قالی بافان و قالی فروشان از بین رفته است، در بحث بیمه، مالیات و موانع دیگر، متولی دلش با هنرمند طراح و قالیباف نیست. همین بلا بر سر شبکه توزیع بین المللی قالی هم آمده است. شبکه فروش جهانی هم به خاطر تحریم های متعدد از قالی ایران رویگردان شده است می روند سراغ پاکستان و نپال! مشکلات ارزی و بانکی را اضافه کنید، بازار جهانی را از دست داده ایم. حال اگر فرزندی از این خانواده های بزرگی که نسل در نسل برند قالی بافی داشتند شرایط تولید و فروش را رصد کند، رغبت نمی کند به این هنر _ صنعت ورود کند.
عملکرد متولی فرش چقدر موثر است؟
عزیز! نگهبان مجموعه مرکز ملی فرش ایران یک استاد قالیبافی که از شهرستان آمده را راه نمی دهد و می گوید وقت باید بگیری! خب رئیس اتحادیه که سابقه این کار را ندارد حواسش به دل حساس هنرمند قالیباف نیست. این هنرمندان با یک تلنگر کوچک، دلشان می شکند و خانه نشین می شوند.