کد مطلب : 9 |
تعداد نظرات: 0 |
تعداد بازدیدها: 1597 |
تاریخ درج: دوشنبه, دي 22, 1399 |
ساعت: 12:00 ق.ظ |
منبع / نویسنده مطلب: مدیر سامانه
سفرنامهای درباره فرش ایران/ بررسی فرهنگ و هنر بومی ایرانیان
کتاب «سفرنامه حاجی مهندس» (سفرنامه فرش) اثر علی حصوری توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.
کتاب «سفرنامه حاجی مهندس» (سفرنامه فرش) اثر علی حصوری به تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، بیست و هفتمین عنوان مجموعه «خاطرات و زندگی نامه» است که این ناشر چاپ می کند.
در این کتاب مطالبی درباره سنت بافندگی در ایران، بخش مهمی از هنرهای ایران، آداب و رسوم و ریشههای تاریخی برخی پدیدهها و حوادث درج شده است. نویسنده همچنین در متن کتاب، اتفاقاتی را که حین گردآوری اطلاعات این اثر، برایش رخ داده مطرح کرده است. برخی از هنرهای کاربردی، ابراز و فنون و ریشه تاریخی آنها یا نسبتشان با شهرها و مناطق مختلف کشور از جمله موضوعاتی هستند که در این سفرنامه به آنها پرداخته می شود.
این کتاب ۳ بخش دارد که بخش اولش در حکم مقدمه است. در این بخش، راهنمای تلفظ، واژه نامه، پیشگفتار، سخنی از آغاز به پایان، درآمد، بهشت زیر پای ایرانیان بود، آغاز کار، نام های نو درج شده است.
بخش اول، «شرق ایران» نام دارد که این نامها را در خود جا داده است: خراسان، خراسان امروز، نیشابور، کردهای خراسان، ترکمنان، ارجب بر خوان، شرق خراسان، سیستان، همکاری یاری و واره، کرمان، سمنان، کاشان شهری در گذار، گوسکون گوسکان (جوشقان قالی)، پوشن کویری، مجموعه یزد، یزد، شیر فیل اژدها آب غار، اصفهان.
در بخش دوم هم که «غرب ایران» نام دارد، این عناوین درج شده است: دو سنت قالیبافی ایران، سخنی در اصطلاحات، بازمانده فرش طبری، تهران، نمد پلاس گلیم قالی، تبریز، بخشایش هریس مهربان سراب و غیره!، هشترود، زنگان، کردستان، قزوین، همدان، سنت لُری، در چهارمحال و بختیاری، راست و چپ در بختیاری، سمیرم، فارس، شیراز، قشقائیها، حرف حرف میآورد، سنگ، پایان، کتاب نامه.
نویسنده در این کتاب سفرهای زیادی به مناطق مختلف ایران داشته و در این باره نوشته است: در این سفرها چه بسیار که از مردم کوچه و بازار، روستائیان، کوچ روان، بافندگان، طراحان، رنگرزان، پیله وران و بازرگانان آموخته ام. آنچه را هم یاد گرفتم بیشتر مدیون سابقه علمی خود هستم که مرا در زمینه ای نسبتا بکر و بررسی نشده به کارهایی وا داشت که امیدوارم ارزش آنها برای زبان، فرهنگ و هنر مردمی ایران شناخته شود. خوشبختی من آن است که دوستانی از من آموختهاند، گاهگاهی مرا در غربت یاد میکنند و چون برخی خود اکنون استاد شدهاند، پرسش و پاسخ ادامه می یابد.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
تابلوبافی انحراف دیگری در این کار بوده است و در اثر این کارها نوآوریهای فراوان شد و به بافت کوزه و کاسه و نقشه کره زمین و توپ فوتبال انجامید و هنوز هم ادامه دارد. در سال هائی که من دیدم، هر بافنده حرفهای هشت ساعت تمام کار می کرد و به خود صدمه نمیزد. خانواده ای را دیدم که مرد خوب تار میزد، همسرش گاوال (دف)، پسر آواز می خواند و دختر دایره ای زنگی می زد. همگی با هم قالی میبافتند و هرگاه پس از پایان کار که وقت داشتند، برای خود می نواختند و می خواندند. دوست گرامی ام آقای علی رایزن مرا رهنمون بود. موسیقی آنان موسیقی عاشقها بود. در همین رابطه به خانه عاشیق جعفر رفتیم (متاسفانه نام فامیلش را به یاد ندارم.) که انسانی دردمند و باهنر بود. عاشیق جعفر ترانه ها و آهنگ هایش را خود می ساخت، خود می خواند و می نواخت و بسیار توانا بود. افسوس که کارهای او شناخته شده نیست و در آن شهر بزرگ کمتر کسی قدر هنر او را می داند، همچنان که تقریبا همه هموطنان من قدر کار را. این را از آن روی می گویم که با دگرگونی احوال در ایران و در آخرین سال های اقامت من در ایران یافتن انسان سالم و قابل اطمینانی که بتوان برای فرش ایران در شهرهای بزرگ، حتا روستاها با او همکاری کرد، دشوار شده بود. جائی باید گفت و نوشت و تکرار کرد که روزی و روزگاری، کار برای ایرانیان عبادت بود، خدمت خلق بود، آفرینندگی و لذت بخش بود. امروزه نیست
مقالات مرتبطی وجود ندارد