کد مطلب : 24 |
تعداد نظرات: 0 |
تعداد بازدیدها: 1756 |
تاریخ درج: شنبه, دي 20, 1399 |
ساعت: 12:00 ق.ظ |
منبع / نویسنده مطلب: مدیر سامانه
گذشته، حال و آينده فرش دستباف ايراني در گفتگو با دكتر طاهر صباحي
دكتر طاهر صباحي تاكنون 20 جلد كتاب تخصصي و با استانداردهاي بين المللي را به زبان هاي فرانسوي، ايتاليايي و انگليسي به رشته تحرير در آورده است و تنها نشريه تخصصي فرش را نيز با عنوان «گره» هجده سال است كه در ايتاليا منتشر مي كند.
بخشهايي از گفت و گوي روزنامه شرق را با دكتر طاهر صباحي كه صاحب مجموعه اي نفيس و كم نظير از فرش هاي ايراني در ايتالياست در زير مي خوانيد:
جناب آقاي صباحي! داستان فرش ايراني سرگذشتي دارد به غايت تامل برانگيز و اتفاقا چندان پر تعداد هم نيستند آناني كه در اين حوزه به فعاليت مشغول هستند؛از انگيزه ابتدايي خود براي ورود به دنياي فرش ايراني بگوييد و اينكه چطور شد اين مسير را انتخاب كرديد؟
من در خانواده اي به دنيا آمدم كه پدرم بازرگان خشكبار بود و پدربزرگ مادري ام هم مردي بود بسيار متمول؛پدربزرگم فردي بود كه بسيار عاشق فرش بود تا حدي كه كارخانه هايي راه اندازي كرده بود تا در آنها فرش بافته شود؛ پدرم البته چيزي از فرش نمي دانست جز لينكه قالي را دوست داشت و گاهي با خواب قالي بازي مي كرد.ما هميشه در خانه پدري تعداد زيادي قالي نفيس كرمان و كاشان داشتيم و حتي تابستان ها كه ما بيشتر در حياط و كنار حوض به سر مي برديم هم دو قالي زيبا روي تخت ها مي انداختين و روي آنها مي نشستيم.اين قضايا ادامه داشت تا اينكه من و برادرم را به سبب بازيگوشي زياد، صبح ها وادار كردند كه با پدرم به بازار برويم؛ ما هر روز در مسير حجره پدر از جلوي يك قالي فروشي رد مي شديم و من به دو عدد پشتي كه بسيار چشم من را گرفته بود،نگاه مي كردم تا اينكه اين پشتي ها اثرش را روي من گذاشتند و من در نهايت با شكستن قلك خود، موفق شدم آن پشتي ها را خريداري نمايم. البته بعد از سفر من به ايتاليا اين فرش ها در خانه پدري ماند و سالها بعد من توانستم با اهداي دو عدد فرش نفيس تبريز، اين پشتي ها را از پدر كه حال عاشق اين پشتي ها شده بود گرفته و با خود به ايتاليا ببرم.
از سفر تحصيلي خود به ايتاليا برايمان بگوييد؟ انگيزه اصلي سفرتان به ايتاليا چه بود؟
رفتم ايتاليا چون مادرم دوست داشت پزشكي بخوانم؛ من هم از بين رشته ها داروسازي را برگزيده و در تورينو موفق شدم دكتراي داروسازي خود را اخذ نمايم و اضافه بر آن توانستم دو سال هم روانشناسي بخوانم؛ در سالهاي پيش از انقلاب من براي تدريس به ايران دعوت شدم اما كمي بعد و با مشاهده شرايط تصميم گرفتم به ايتاليا بازگشته و زندگي ام را در آنجا ادامه دهم.
پس از بازگشت به ايتاليا، آيا فعاليت در حوزه تحصيلي خود را رها كرده و تنها به فرش روي آورديد؟
در سال 1984 من براي بوجود آوردن اولين دوره تحصيلي فرش،تلاش زيادي خرج كردم تا اينكه توانستم اولين دوره را با جزوه هايي كه خودم تهيه كرده بودم برگزار نمايم: اين دوره ها شامل 12 جلسه دو ساعته تئوري بود كه علاقه مندان مي توانستند ساعت هايي را نيز در كنار بافنده هاي ما، دروس عملي بافندگي فرش را بياموزند. همچنين من موفق شدم كلوپ دوستداران قالي را در سال 1984 در ايتاليا بوجود آورم كه اين كلوپ با استقبال بي نظيري از سوي دوستداران قالي روبرو شد. در همان سال ها من اولين كتابم را در 640 صفحه و با نام «قالي هاي شرقي؛ هنر و سنت» منتشر كردم كه اين كتاب تاكنون 24000نسخه اش به زبان ايتاليايي. 14000هزار نسخه اش به زبان فرانسوي به فروش رفته است كه همين نشان از علاقه ي جهانيان به فرش علي الخصوص نوع ايراني اش دارد.خاطره اي يادم آمد روزي كه مادرم سخت مريض بود و من براي ملاقاتش به ايران آمده بود نگاهي به من كرد و گفت كه «حالا مي فهمم كه تو چرا دنبال فرش رفتي: وقتي كوچك بودي و گريه مي كردي من تو را دمر روي قالي مي گذاشتم و تو ساعت ها با گل هاي فرش ها زمزمه مي كردي و حرف مي زدي بي آنكه گريه كني در نهايت نيز در همان حالت روي قالي خوابت مي برد».
از فعاليت هاي خود در عرصه شناساندن فرش و قالي ايراني به جهانيان بگوييد؟ با فاصله ي زيادي كه از ايران داشتيد چگونه توانستيد اطلاعاتي بدين مستدلي را درباره فرش ايراني در كتاب هايتان مطرح نماييد؟
كارهاي من در حوزه فرش كم كم در ايتاليا پخته شد تا اينكه به طور رسمي به عنوان شغل من در آمد؛ در واقع من دارو سازي را رها كرده و به آموزش و تجارت فرش روي آوردم البته من تجارت و بازار را هم نوعي دانشگاه مي دانم و بر اين باورم كه وقتي فردي به يك بازاري پا مي گذارد، در واقع به يك دانشگاه قدم گذارده است: شما پيرمرد فرش فروشي را تصور كنيد كه شناختش از فرش ايراني را از اجدادش فراگرفته است اين فرد تا چه حد مي تواند يك دانشگاه باشد براي فردي كه با او همكلام مي شود؟ البته وضعيت اينگونه نبود كه من بنشينم در ايتاليا و درباره فرش ايران تحقيق كنم بلكه روزها و ماه ها به ايران آمده و در ميان عشاير و روستاييان زندگي كرده ام تا به اينجا رسيده ام؛ با استقرار نسبتا طولاني مدت در ايل قشقايي ها من موفق شدم كتاب قشقايي ها را منتشر نمايم و الزام به نگارش مقالات تخصصي در مجله «گره» من را به سفر به زاهدان و زابل و بيرجند و خراسان شمالي و آذربايجان و كرمان كشاند؛ سفرهايي كه كوهي از تجربه را براي من كه مدتي را با آنان زندگي كرده بودم به دنبال آورد. همين تجارب منجر به اين شده است كه من مجله گره را در 18 سال مداوم بي توقف و در تخصصي ترين شكل خود منتشر نمايم.در واقع نت هايي كه من از ديدارهايم با بافندگان و اهالي محلي جمع آوري كرده بودم و پشت جيپ يا داخل منازل دهقانان يا چادر عشاير و يا در هواپيماها به رشته تحرير در آوردم، مقدمه اي شدند براي انتشار 20 جلد كتاب تخصصي به زبان هاي ايتاليايي و فرانسوي و انگليسي در حوزه فرش.
همچنین با وعده ای که من با مسئولین استان کرمان گذاشته بودم قرار بود کتاب جامعی را در باره قالی کرمان به رشته تحریر دربیاورم که متاسفانه به دلایل مشکلاتی این امر میسر نشد و من بعدها این کتاب را با هزینه خودم و با استانداردهای بین المللی آماده چاپ به زبان انگلیسی کردم. همین رفت و آمدها به استان کرمان بود که من را به این نتیجه رساند که هیج جا بهتر از کرمان نیست و هیچ مردمی بهتر از کرمانی ها نیستند.
همواره این سوال مطرح بوده است که آیا زنان و مردانی که از کمترین سواد علمی برخوردار هستند، چگونه می توانند هنری با این ظرافت و زیبایی را به عرصه ظهور در آورند؟ چه راز و رمزی در این امر نهفته است؟
شما دیوانگان و کودکانی را تصور کنید که بر روی دیوارهای محل نگهداریشان خط و خطوی را به صورت نقاشی می کشند که به نظر ما بسیار هم نامفهوم است. حال این سوال مطرح است که چه کسی می تواند بفهمد که این خط و خطوط چیستند؟ پاسخ روشن است، روانشناسان. ما هم همین را داریم یعنی چیزی را که یاد گرفته ام تجسم کرده و به صورت خلاقیت از خود بروز می دهیم و این می شود هنرهایی که ما می سازیم. بنابراین ما از نظر علم به هنر تهی هستیم اما از نظر خلاقیت هنری غنی هستیم؛ ما هنر را نمی شناسیم آن را خلق می کنیم.
نقوشی که بر روی قالی های ما نقش بسته اند آیا اصالتا ایرانی هستند؟کمی از داستان فرش از ابتدا تا به امروز برایمان بگویید؟
این نقوشی که شما بر روی فر شها ملاحظه می کنید اصالت کامل ما نیستند؛ نقوش مسافرت می کردند به نحوی که بسیاری از نقوش ما در ابتدا از آسیای مرکزی و چین به ایران آمدند.فرش داستان هایی برای خود دارد که بسیار شنیدنی است، قالی داستان آدم هاست و همان طور که ادمیان با تامل با یکدیگر فرهنگ ها و آداب و رسوم را با یکدیگر تقسیم کردند فرش ها نیز همان کار را کردند.اما اینکه ما می خواهیم بگوییم همه کارها را ما ایرانی ها کردیم این طور نیست زیرا ما که نمی خواهیم با خدا رقابت کنیم و شواهد بسییاری هست که نشان می دهد نخستین فرش کشف شده در جهان در 6هزار سال پیش و در سرزمین سکاها در سیبری کشف شده است و پس از آن نیز هم زمان با هخامشیان در نقطه دیگری از این کره خاکی کشف شده است که این مورد کامل ترین نمونه فرشی است که هم اکنون در جهان وجود دارد. در ایران قدیمی ترین فرشی که تا کنون کشف شده است متعلق به گمیش منطقه ای در استان خراسان شمالی استتا اینکه میرسیم به قالی معروف بهارستان که برای طاق کسری ساخته شده بود و خسرو پرویز با تماشای آن به اوج لذت می رسید و این جریان ادامه دارد تا هم اکنون که فرش دستباف ایرانی به این مرحله رسیده است.
علت اصلی اینکه ایرانیان به قالی بافی مشهور شدند و فرش ایران به عنوان نمادی از کشور و ملت ایران درآمد چه بود؟ در واقع می خواهم بدانم علت تاریخی گرایش ایرانیان به قالی بافی چه بوده است؟
ببینید ما روی فرش می خوریم، می خوابیم و می میریم. و حتی رسم است که مردهایمان را هم لای فرش می پیچیم در واقع باید گفت که فرش از ابتدا با ما عجین بوده است و ما نمی تانسته ایم آن را از خود جدا کنیم و آب و هوای گرم و خشک ایران هم بسیاری از ایرانیان را به سمت قالی بافی که شغلی است سازگار با این نوع آب و هوا کشاند.از سوی دیگر از قدیم در منطقه خاورمیانه ایران بزرگترین و قدرتمند ترین کشور منطقه بوده است؛ ایران همواره تجمعی بوده است از اقوام مختلف با هنرهای مختلف و شما تصور کنید هر قوم را با سبکی خاص از قالی بافی؛ چه مجموعه عظیمی می شود از فرش هایی با طرح ها و نقش های مختلف که از قضا برای آنها روزی رسان هم بوده است.
مقالات مرتبطی وجود ندارد